موضوع: فلسفه و سفسطه
گرد آورنده: زهرا خشک ریش
زیر نظر استاد دکتر حسینی شاهرودی
چکیده
در میان همه مجهولات بشر که می خواهد به آنها دست یابد بعضی مسائل هستند که در درجه اول قرار دارند وآن مسائل مربوط به نظام کلی عالم و جریان عمومی جهان و رخ هستی می باشد
انسان همواره در حال کاوش و فعالیت و جستجو فکری در باره آغاز و انجام جهان است و علمی که سرا پای هستی را جولانگاه فکر بشر قرار می دهد و به چرا های او پاسخ می دهد و عقل و فکر انسان را بر روی بال و پر خود می نشاند فلسفه است و کسانی در این راه دچار اشتباه و شک در آن شده اند که به آنان مسوفسطائیان می گویند که راه فلسفه و سفسطه را داشته ام.
کلید واژ ها : فلسفه ،سفسطه ،سوفسطائیان ،تاریخ فلسفه
مقدمه :
مطابق آنچه از تواریخی که در دست هست پیدایش سفسطه در 50 سال آخر قرن پنجم قبل از میلاد بر اثر دو چیز صورت گرفت . یکی ظهور آراء و عقاید فلسفی گوناگون و ضد و نقیض و حیرت آور و یکی دیگر رواج فوق العاده فی خطابه و مخصوصا خطابه قضائی .
این ها سعی می کردند برای هر مدعائی اعم از حق و باطل دلیل بیاورند و برهان اقامه نمایند و گاهی برای دو طرف دعوی دلیل می آورند و کم کم کار به جای رسید که معتقد شدند حق و باطل وراست و دروغی در واقع نیست که خود را سوفیست می گذارند و معروفترین آنها پروتا گوارس بوده است .
سقراط و افلاطون وارسطو بشدت به مبارزه با آنها پرداختند و مغلطه های آنان را آشکار ساختند ( 1)
قدیمی ترین مدارک ادبی درباره اولین کوشش فکری یونان برای تعیین کم و بیش اصولی ((جهان)) است مشاید از چهار تا بیست قرن اخیر باشند گواه این مدعا تمدن خیلی غنی ومتنوع ایست که بعضی از کاوش های بعمل آمده انرا تایید می کند مثلا کاوش های که در تروا ، مسینس ،قبرس سیکلادس یا کرت بعمل آمده است .فلسفه در اولین دوره ، یعنی دوره هلنی که با مرگ اسکندر خاتمه می یابد در کشور یونان و متعاقب آن در مراکز مختلف بسط می یابد این تعاقب به تناوب سیاسی ارتباط دارد و از قرن ششم قبل از میلاد در کشور ایونی نشئت می گیرد در آغاز 1546 ایونی تابع کشور ایران بوده است وشهر بزرگ میلتوس در سال 549 ویران شده است. از اینرو حیات عقلی تغییر جا می دهد و فلسفه به ایتالیا جنوبی وسیسیل انتقال می یابد .بالاخره بهد از جنگهای مدیک در عصر پربلکس متوفی 429 آتن مرکز عقلی یونان و پایتخت حکومت شد
در تاریخ فلسفه یونان بنام خردمندان هفت گانه بر می خوریم که اسامی آنان از ین قرار است :
طالس ، بیاس ، پیتا کوس ، کلئبول ، میزون و .....(2)
(1)اصول فلسفه وروش رئالیسم ،علامه سید محمد حسین طباطبائی،جدول اول ،دوم ،سوم ،پاورقی صفحه 41
(2)تاریخ فلسفه قدیم ،مصطفی ستاریان ، ص 1 و 15
تعریف لغوی فلسفه :
این لغت ریشه یونانی دارد همه علما قدیم و جدید که به زبان یونانی و تاریخی علمی یونان قدیم آشنا بوده اند می گویند این لغت مصدر جعلی عربی کلمه فیلو سوفیا است .
کلمه فیلو سوفیا مرکب است از دو کلمه فیلو و سوفیا کلمه فیلو به معنی دوستداری و کلمه سوفیا به معنی دانایی است . پس فیلو سوفیا به معنی دوستداری دانایی است و افلاطون و سقراط را فیلو سو فس یعنی دوستدار دانایی معروفی می کند .
کلمه فلسفه که مصدر جعلی عربی است به معنی فیلسوفی گری است .(1 )
فلسفه چیست :
در تعریف اصطلاحی فلسفه میان فیلسوفان اختلاف نظر و جود دارد
علامه در در اصول فلسفه و وروش رئالیسم می نویسد( 2)
در جهان هستی که دارای موجودات بسیار و پدید های بیشمار بوده ما جزئی از مجموعه انها می باشیم بسیار می شود که چیزی را راست و پابر جا پنداشتید و موجود انگار یم وسپس بفهمیم که دروغ و بی پایه بوده است و بسیار می شود که چیزی را نابود و دروغ اندیشیده وپس از چیزی به مار وشن شود که ر است بوده و آثار و خواص بسیاری در جهان داشته است .
1)) کلیات علوم اسلامی ،جلد اول،منطق-فلسفه ،نویسنده شهید استاد مرتضی مطهری ،چاپ 33 ،1383 انتشارات صدرا ،ص 126 (1)
(2) اصول فلسفه وروش رئالیسم ، جدول اول ،دوم ،سوم ،نویسنده: علامه سید محمد حسین طباطبائی، با مقدمه و پا ورقی استاد مرتضی مطهری ،ناشر دفتر انتشارت اسلامی ،ص 25
از اینرو ما که غریزه کاوش و بحث و جستجو را داریم و از علل وجود وی داریم باید موجودات حقیقی و واقعی را از موجودات و همی تمیز دهیم و گذشته از این کاوش غریزی برای رفع حوائج زندگی دست رشته از رشته های گوناگون علوم بزنیم اثبات هر خاصه از خواص موجودات بموضوع خود محتاج ثبوت قبلی آن موضوع می باشد .
یک سلسله بحثهای برهانی غرض و آرمان نامبرده را تامین نماید و نتیجه آنها اثبات وجود حقیقی اشیاء وتشخیص علل و اسباب وجود
انها و چگونگی و مرتبه وجود آنها می باشند فلسفه نامبرده میشود .
علامه در آغاز فلسفه می نویسد (1 )
فلسفه – که چون بحث از وجود می کندو موجود یا خدا است یا افعال خدواند ،فلسفه الهی نامیده می شود - علمی است که از موجود به ماهو بحث می کند . موضوع فلسفه هم که بموجب قاعده کلی موضوع هر علم باید از عوارض ذاتی آن در فلسفه هم شناخت موجودات به طور کلی امتیاز از آنها از خراف و چیز هایی که مود حقیقی ندارند می باشند. توضیح اینکه انسان و جدانا در می یابد که خودش حقیقت و واقعیت دارد و نیز با وجدان خود درک می کند که غیر از خودش نیز حقیقت واقیعتی وجود دارد ومی یایبد که که می تواند به آن واقبعت ها برسد و هر چه را می طلبد فقط به این عنوان و بدین جهت می طلبد که حقیقت آن شی می باشد و از هرچه فرار میکند
(1) آغاز فلسفه نویسنده : علامه سید محمد حسین طباطبائی ،مترجم : آقای محمد علی گرامی ،چاپ سوم 1367 انتشارات طباطبائی ص6
و اجتناب می نماید فقط به این جهت است آن چیز بحقیقته همان است .طفلی که به دنبال پستان مادر می رود مسلما شیر واقعی میرود نه آنچه که شیر خیالی است و انسان هم که از شیر بیابان فرار می کند از شیر واقعی فرار میکند نه از شیر خیالی .
منتهی چه بسا انسان در دیر خود خطا کرده غیر حقیقت را حقیقت واقعی خارجی می پندارد مانند اعتقاد به شانس و غول بیابان ، یا حقیقت خارجی را باطل و خرافه می شمارد چنانچه در مورد روح مجرد و عقل این طور تصور شده است . بدین جهت اولین کار ضروری این است که احوال مخصوص موجود بما هو موجو را شناسایی کنیم تا بتوانیم موجود واقعی را غیر از موجود در سطح کلی تمییز دهیم .
علمی که این مسئولیت را بر عهده می گیرد فلسفه الهی است و بنابراین حکمت یا فلسفه الهی علمی است که از احوال و خصوصیات موجود ماهو موجود بحث می کند . این علم را فلسفه نخستین و علم اعلی نیز می می نامند و همینطور شناخت اسماء و صفات علت نخستین می باشد.
در کتاب دروس فلسفه( 1)
فلسفه علمی که از احکام کلی وجود بحث می کند . کسانی که فلسفه را به نحو اخیر تعریف کرده اند منظورشان از احکام کلی وجود احکامی است که برای وجود ثابت می شود،آنکه مختص به ریاضیات و یا طبیعیات باشد . علوم طبیعی و ریاضی نیز بحث از احوال وجود می کنند ، ولی بحث یا ریاضی ، هر کدام در علمی خاص بحث می شود .
1)دورس فلسففه،تقدیری فشرده از درس ها است (محمد تقی مصباح یزدی در موسسه راه حق ،چاپ اول 1363 ،ناشر موسسه مطالعات و تحقیقات فرهنگی ،ص 1
غیر از احکامی که متعلق بوجود طبیعی است ، واحکامی که متعلق بوجود ریاضی می باشد،
احکام دیگری نیز هستند که متعلق به مطلق وجود می باشند در فلسفه از این احکام کلیه بحث می شود ، طبق این تعریف فلسفه علمی است ، یعنی مجموعه مسائلی که از احکام کلی وجود ،بدون آنکه خصوصیات طبیعی و یا ریاضی بودن لحاظ شود ، گفتگو می کند این تقریبا ساده ترین تعریفی است که برای فلسفه شده است .
سقراط
سقراط رقیب و معرض سر سخت سوفسطائیان بوده و غالب بلکه اغلب و اکثر مورخان سقراط را با همین اوصاف معرفی کرده اند .
تمامی سعی سقراط متوجه یافتن حقیقی مطلق و کلی و مطاع و متَّبع برای همه اذهان بوده است حقیقی که بر خلاف و مدعایی سوفسطائیان میزان و مقیاس آن انسان یعنی افراد نباشد.
فلسفه سقراطی را از آن جهت که گفته بود علم عبارت است از شناخت مفاهیم کلی است ، فلسفه مفاهیم نامیده اند.(1)
قدیمترین کتابی که سقراط را توصیف می کند کتاب ابرها اثر ارسیتوخان است اولین آثار سقراطی
افلا طون محاورات"دفاعیه" و"کریتون "است
ارسطو می گوید : سقراط از فضائل اخلاقی بحث می کند ،وی تعریف را بطور کلی جستجو می کند، سقراط ذات اشیاء را پژوهش می نماید . این است که سعی می کند قیاسات را بسازد ، به نظر اواصل قیاسات ، ذات اشیاء است ، چیزی که بحق به سقرط اسناد داده می شود ، در عین حال استدلال استقرائی و تعاریف کلی است که مبرء علم محسوب می شود اما از نظر سقراط کلیات و تعاریف به هیچ وجه موجودات مفارق نیستند . کلیات و تعاریف افلاطی فی مفرق از موجودات هستند و مثل نام دارند.
(1)شکاکان یونان ، یحیی مهدوی، چاپ اول ،1376، ناشر : شرکت سهامی انتشارات خوارزمی ،ص 37
افلاطون
معرفی فلسفه افلاطون با شرحی کوتاه دشوار است زیرا که افلاطون در آثار خود نظام فلسفی واحدی را طرح نمی کند بلکه تقریبا در هر یک از نوشته های خویش خیزی از نو بر میدارد . اخیرا باز این مسله مطرح شده که آیا این امر نشانگر تحول اندیشه افلاطون است ، یا اینکه مکالمات افلاطون مجموعه ای از گام هایی است که یکی پس از دیگری به منظور آماده ساختن خوانندگان برای تربیت فلسفی برداشته می شوند و مقصد نهایی سیر مسلوک ترتبیتی را فقط اشاره و باز می نمایند.موضوعات اصلی نخستین نوشته های افلاطون که شخصیت اصلیشان سقراط است عبارتند از : پرسش درباره ماهیت فضیلت ،ماهیت علم ،وحدت یا کثرت فضائل و آموختنی بودن آنها
بخش بزرگی از نخستین نوشته های افلاطون کشمکش با سو فسطائیان اشغال کرده است.
مسئله کتاب جمهوری افلاطون عدالت است . سقراط به کسی که نامش را نمی برد گفت گویی را که با چند تن داشته باز گو کند (1)
افلاطون نظریه مثل را ارائه داده است که طبق آن آنچه در این جهان مشاهده می شود اعم از جواهر و اعراض ،اصل و حقیقتشان در جهان دیگر وجود دارد و افراد این جهان به منزله سایه ها و عکس هایی حقایق آن جهانی می باشند (2)
(1)افلاطون ،کارل بورمان، مترجم :محمد حسن لطفی ،چاپ اول 1375 ،ناشر طرح نو، ص 22
(2)کلیات علوم اسلامی ،نویسنده :متفکر شهید استاد مرتضی مطهری ، ص148
ارسطو :
از نظر افلاطون کلیات اموری کامل و ایدالی تلقی می شوند و مطالعه این گونه امور در فلسفه وی اهمیتی خاص داشت در صورتی که ارسطو توجه خود را از امور ایدالی بسوی امور واقعی معطوف داشته بود .
ارسطو جوهر را عنصر ابتدائی جهان فرض می نمود . جوهر در فلسفه او همان جزئی یا فرد محسوس تلقی می شد . اعتقاد بوجود اشیاء محسوس یا جو هرهای فردی از نظر ارسطو مشکلاتی را که فرض وجود کلیات مطرح می سازد ازمیان می برد از نظر ارسطو متا فیزیک یا فلسفه اولی وجود و صفات آنرا مورد مطالعه قرار می دهد وقتی گفته می شود چیزی وجود دارد منظور این است که آن چیز جوهر است یا بشکلی با جوهر ارتباط دارد . چیز هایی که به جوهر ،نتیجه و حاصل جوهر . بطور کلی می توان گفت اشیاء موجود وقتی متحقق هستند و از این جهت موضوع بحث متا فیزیک می باشند به صورت جوهر یا یکی از صورت ها ذکر شده در آیند. جوهر شی ابتدائی است و بررسی مبانی و علت های آن کار فیلسوف می باشد
ارسطو هم چنین نظریه امپدوکلس را مبنی بر اینکه اشیاء از چهار عنصر یا جوهر اصلی تشکیل یافته اند را پذیرفت .(1)
(1)فلسفه ،دکتر علی شریعتمداری ،انتشارات قائم :ص27
افلوطین ومکتب نو افلاطونی :
از ویژگی های فلسفه ی افلوطین و مکتب نو افلاطونی این است که آنان واقعیت عالم را به سلسه مراتبی از عیا و موجودات که اصطلاحا "اقانیم "نامیده می شوند تقسیم می کنند . فهرست آن ممکن است جزئیات آن با متون نو افلاطونیان متفاوت باشد عبارتند از :
1 . واحد (خبر) 2 . وجود – عقل – صور افلاطونی 3 . نفس 4 . نفس کلی و نفوس جزئی
5 . طبایع 6 .اجسام (بدنها ) 7 . ماده
این سلسه مراتب نو افلاطونی بیش از هر چه به معنای سلسله مراتبی از درجات وحدت است
هر مرتبه ای( از مراتب )بواسطه نسبتی که با واحد دارد ، به نحوی از وحدت بر خوردار می شود آن واحدی که به عنوان بسیط مطلق دربالاترین مرتبه قرار گرفته است و بواسطه اصل خود بسندگی علت ، علت تمامی وحدت های دیگر ی است که وجود دارند و ازاین رو در واقع علت همه امور است .(1)
(1)سنت ارسطویی ئ مکتب نو افلاطونی ، ترجمه و تالیف : حسن کلباسی اشتری ،چاپ اول 1380 ناشر کانون پژوهش ،ص 175
حکمت متعالیه:
صدر المتالمین رسما فلسفه خود را "حکمت متعالیه"خواند و فلسفه وی به همین نام مشهور شد
مکتب صدر المتالهین از لحاظ روش شبیه مکتب اشراقی است یعنی به استدلال و کشف و شهود تواما معتقد است ولی از نظر اصول و از نظر استفتاجات متفاوت است.
صدر المتالهین از جمله کار هایی که کرد این بود که به مباحث فلسفی که انوع سلوک فکری و عقلی است نظام و تربیتی داد شبیه آنچه عرفا در سلوک قلبی و روحی بیان اشته اند.
صدر المتالهین ،مسائل فلسفه را را به اعتبار اینکه "فکر" نوعی سلوک است ولی ذهنی ، به چهار دسته تقسیم کرد:
1. مسائلی که پایه و مقدمه مبحث توحیدن رو در حقیقت سیر فکری ماست از خلق به حق ( امورعامه فلسفه)
2مباحث توحید و خداشناسی و صفات الهی (سیر بالحق فی الخلق )
3 . مباحث افعال باری ، عوالم کلی وجود (سیر من الحق الی الخلق بالحق)
4. مباحث نفسی و معد (سیر فی لخلق بالحق ) (1)
امتیاز حکمت متعالیه از سایر علوم الهی در این است که هر یک از علوم به یک جهت از جهات عرفان، برهان ،قرآن ،وحی اکتفا می نماید و جهات دیگر نمی پردازد و اگر هم به جهتی از جهات دیگر دسترسی
1 . کلیات علوم اسلامی ،جلد اول ، متفکر شهید استاد مرتضی مطهری ، ص 158
یافت آن را موید فن خود می شمارد نه دلیل و اگر هم توتن دسترسی به آن را نداشت به همان جهت خاص خود بسند می نماید . در طی که حکمت متعالیه کمان خود را در جمع بین ادله یاد شده است جستجو میکند و هر کدام را عین لزوم و استقلال با دیگری می طلبد و اصالت را از قرآن می داند و آن دو را در محور وحی غیر قابل انفکاک مشاهده می کند (1)
حکمه الاشراق و سهروردی:
بنابر ساختار ی که سهروردی برای جهان شناسی خویش در حکمه الاشراق فراهم آورده ،علاوه بر دو جهان یا عالم عقول و عالم محسوس به عالم هشتم یا اقلیم هشتم اشاره می کند و اشارات شهرهای "جابلفا" و " جابلسا"و "هور کلیا" به عنوان شهر های اقلیم هشتم به روشنی از مراجع گنوستیکی او پرده بر می گیرد. سهروردی عقیده داشت خلقت به طریق تجلی درخشیدن انجام گرفت نا از طریق ایجاد، یعنی نور موجب خلق جهان شده و کتاب (( نور الانوار)) او موید این نظریه و فلسفه است . شیخ معتقد است که عوالم بر 4 گونه است :
1– عالم انوار قاهره 2 - عالم انوار مدبّره 3 – نور عرض 4 – نور مجرد
در عقیده سهروردی خداوند روشنایی بی کران است و این نور الا نوار نامیده است و جهان گون و هستس سایه ایست از این نور که در اثر درخشیدن ((اشراق)) نور الانوار پدید آمده است . به نظر او وجود و هستی می خواهد به اصل خود باز گردد و این جذبه و کوشش مینوی است که سبب میشود دانش بشری افزایش یابد و تقوی و پر هیزگاری جای تیره روزی و فساد را بگیرد .(2)
(1). ملا صدرا و حکمتامتعالیه ،جلد اول ،صدرالمتالهین شیرازی .
(2)سهروردی شیخ اشراق مدیحه سرای نور،عطاءالله ترین ، چاپ 1377 ،انتشارات تهران ،ص 19
تعریف لغوی سفسطه:
1 - واژه سفسطهme Sophis ارتباط ریشه ای با سو فسطائیtes Sophis دارد که خود از ریشه سوفوس Sophos مشتق شده است که در زبان یونانی به معنی خرد، دانایی و فرزانگی است (1)
2 – در کشاف است که سفسطه عبارت است از قیاسی که مرکب باشد از وهمیات و بعضی گفته اند : قیاسی است مرکب از مشبهات باشد (2)
سفسطه :
هریک از ماها که نگاهی به خود نموده و زندگانی خود را را تحت نظر گرفته و سپس بطور قهقر ی بروزهای گذشته خود برگشته تا آنجا که از روزهای زندگی وهستی خود در یاد دارد پیش برود خواهد دید که نخستین روزی که دیدگان خود را باز کرده و به تماشای زشت و زیبایی این جهان پرداخته برای اولین بار خود به خود چیز هایی خارج از خود دید کار هایی بحسب خواهش خود انجام داده و اگر باز این عمل تکرار ودر یک از اطوار گوناگون زندگی نظر خود بیازماید همان خاطره برای وی جلوه گر خواهد شد : خارج از من جهانی هست که در آن کار هایی بحسب خواهش خود می کنم.
اکنون با در نظر گرفتن این معلوم فطری در انسان کسانی هستند که واقعیت جهان هستی خارج از ما را یا اصل واقیعت را با ور ندارد که آنها مردانی دانشمند و کنجکاو بوده و روزگاری از زندگی خود را در راه گره
1 . www.tebian.com
2 . فرهنگ علوم عقلی ، دکتر سعید جعفر سجادی، انتشارات انجمن اسلامی حکمت اسلامی و فلسفه ایران ، 1361
گشایی از رازهایی هستی گذرانیده اند . اینان هنگامی که به صحنه تفکر و بحث وارد می شوند ایده آلیسم و سفسططه را پذیرفته و می گویند : واقیعتی نیست ! و برخی از آنان چون می یینند که در همین یک جمله واقعیت های بسیاری را تصدیق نموده اند ،شکل جمله را تغییر داده می گویند و علم بواقعیت نداریم و برخی از آنان بیشتر دقیق شده و می بینند باز در همین سخن خودشان و علم خودشان "فکر"را تصدیق نموده اند، لذا میگویند : واقعیتی خارج از خودمان – ماو فکر ما– نداریم یعنی و جمعی گام را فر اتر نهاده و بجز خود ،همه چیز را منکر شده اند : "جز من و فکر من چیزی نمی دانم " البته خطر ناک تر از همه اینها کسانی هستند که مطلق واقعیت خود را منکر بوده بجز شک وتردید ،چیزی اظهار نمی دارند.
پس در اینجا معلوم می شود که حقیقت سفسطه انکار علم ادراک مطابق با واقع اسست چنانکه دلائلی که در این گروه نقل شده همه به دور همین محور چرخیده و عموما بهمین نکته متکی می باشند . و از همین جاست که فلسفه میگویند : اساس سفسطه مبنی بر اصل عدم مناقص است .(1)
جدال برای سوفسطائیان یک راه و رسم معتادی شده بود و آنچه تعلیم می دادند اصول آن نبود ، بلکه فقط یک عده مغالطات بسیار مشهور بود که برای از بر کردن به شاگردان می آموختند سو فسطائیان نیرنگ باز و سود جو و بهره بردار از بی اطلاعی و خوش باور ی دیگران بوده اند .
پروتاگوارس و گرگیاس بنیان گذار این نحله با تمام زبردستی و بهره بردار از بی اطلاعی و خوش باوری دیگران بوده اند . آنان کم و بیش اصول منطقی را رعایت می کردند و از سلامت فکر و اعتدال در رفتار بر خوردار می بودند . تا آنجا که سقراط در محاوره های افلاطون از ایشان با احترام نام برده و شاگردانی به نزد
1 . تاریخ یونان قدیم،مصطفی ستاریان ، ص 50
پروتاگوارس فرستاده است لذا بگوئی که از سوفسطائیان این دوره را می توان فیلسوف خواند ،خلاف نگفته باشیم.
پروتا گوارس :
پروتا گوارس قول هر اکیلتوس درباره تغیّر و تبدّل دائم امور را اصل قرار داده بود و ازآن استنتاج می کرد که "انسان میزان و مقیاس همه امور است" زیرا احساس که تنها وسیله شناخت امور و اشیاء است چنانکه هرا کیلتوس گفته، ناشی می شود از تلاقی حرکت متعلق شناسائی یا حرکت حواس ، و بنابراین نسبی و اعتباری است و امور و اشیاء را چنانچه هست به ما نمی شناساند بلکه برای ما ظاهر میشوند ، میشناساند و نحوه ظهور آنها نیز تابع نحوه تاثرّ ،و وضع و حالت ماست . به نظر پروتا گوارس موجب و جهت آنچه در فکر ماست در خارج از ماست و آنچه در واقع وجو دارد مداوم در حرکت و تغیراست بعضی از این حرکت ها با حواس تلافی میکند و باعث احساس می شود و بعضی دیگر نه ، اما ممکن است که در آن واحد اشخاص مختلف در مورد شی ء احساسهای مختلفی ادراک مکنند و بدین نحو ممکن است شی :واحد مانند یک انسان یا یک دیوار و یا مانند یک کشتی بنظر آید .(1)
گرگیاس :
اما نظر گرگیاس ظاهر متفاوت از نظر پروتاگوارس است ولی باطنا حرف را مزند به نظراو اولا هیچ چیز وجود ندارد ، اگر چیزی وجود داشته باشد یا از ازل بوده یا بوجود آمده است ، اما نمی تواند بوجود آمده باشد
زیرا اگر ازلی بود نامتناهی بود لیکن نامتناهی به دلیل غیر ممکن است : نامتناهی نه می تواند در دیگری
1 . شکاکان یونان ،یحیی مهدوی ،چاپ اول 1376 ، ناشر :شرکت سهامی انتشارات خوارزمی ص28
باشد و نه در خودش ،پس هیچ جا نخواهد بود . اما آنچه هیچ جا نیست هیچ است ."ثانیا" اگر چیزی وجود هم داشته باشد ، نمی تواند شناخته شود زیرا اگر وجود شناختنی باشد پس آنچه به اندیشه در می آید باید موجود باشند ولاوجود هرگز نمی تواند به اندیشه در آید در این صورت خطایی نمی تواند وجود داشته باشد،این شناسایی نمی تواند به دیگری منتقل شود .هر والی غیر از مدلول است . مثلا چگونه ما شناخت رنگها را بوسیله کلمات می توانیم به کسی منتقل کنیم زیرا گوش آهنگهارا میشنود نه رنگ ها را ؟ و چگونه تصور واحد وجود در دو شخص در آن واحد می تواند باشد ، زیرا آنها غیر از یکدیگر ند؟
آنتیفون سوفسطائیان خود را مخالف عدالت مصنوعی قوانین که در جنب عدالت طبیعی قرار دارد نشان می دهد مثلا قانون در حالیکه انسان را مجبور می کند که حقیقت را در پیشگاه محاکم شهادت بدهد اغلب مارا مجبور می کند نسبت به کسیکه هیچ کاری بکارها نداشته است خطا کنیم یعنی علیه اولین منشور عدالت رای بدهیم . جنبش افکار در این دوره جنبه ی نا مطلوبی پیدا می کند در قرن چهرم منجر به وقاحت سیاسی و مهارت در حرف می شود چنانکه به نظر کالیکس در محاوره گرگیاس قدرت چیزی جز یک وسیله اقناع و ارضاء شهوات نیست ، این کیفیت به تعلیم خطا بوسیله گرگیاس منتهی می شود .(1)
1 . تاریخ فلسفه یونان و روم ،فر در یک کاپلستون ،مترجم : سید جلال الدین مجتبوی،جلد اول ،چاپ سوم ،1375 ،ناشر:شرکت انتشارات علمی و فرهنگی وسروش انتشارات صدا و سیما ، ص112
نتیجه گیری :
با توجه به مجهولاتی که برای انسان است و موضوع فلسفه که عامترین موضوعات که موجود بما هو موجود است و پاسخ این علم به مجهولات انسان من هم با سقراط و کسانی که با پروتاگوارس و نظایر آنها واقعیت را انکار می کردند موافق هستم و نتیجه می گیرم که کسانی مانند سقراط نبودند در حال حاضر معلوم نبود علم به واقعیت اشیاء بوجود می آمد یا نه ؟
فهرست
1 . آغاز فلسفه : ،نویسنده : علامه سید محمد حسین طباطبائی ،مترجم : آقای محمد علی گرامی،چاپ سوم،1367،انتشارات طباطبائی
2 . اصول فلسفه و روش رئالسیم ،علامه سید محمد حسین طباطبائی ،جلد اول،دوم،سوم
3 . افلاطون : افلاطون کارل بورمان ، مترجم :محمد حسن لطفی ،چاپ اول ، 1375، ناشر طرح نو
4 . تاریخ فلسفه یونان : مصطفی ستاریان
5 . تاریخ یونان قدیم : مصطفی ستاریان
6 . تاریخ فلسفه و یونان و روم : فردریک کاپلستون ، مترجم سید جلا الدین مجتبوی ،جلد اول ،چاپ سوم ،
1375 ، ناشر : شرکت انتشارات علمی و فرهنگی و سروش انتشارات صدا و سیما
7 . دروس فلسفه : تقدیری فشرده از درس های استاد محمد تقی مصباح یزدی در موسسه راه حق ،چاپ اول ،1363،ناشر : موسسه مطالعات و تحقیقات فرهنگی
8 . سنت ارسطویی و مکتب نو افلاطونی: ترجمه وتالیف :حسین کلباسی اشتری ،چاپ اول 1380 ،ناشر : کانون پژوهش
9 . سهروردی شیخ اشراق مدیحه سرای نور:عطاءالله تدین ،چاپ 1377 انتشارات تهران
10 . شکاکان یونان ،یحیی مهدوی ،چاپ اول ، 1376 ،ناشر : شرکت سهامی انتشارات خوارزمی
11 . فلسفه ،دکتر علی شریعتمداری ،انتشارات قائم
12 . فرهنگ لغوی علوم عقلی ،دکتر سید جعفر سجادی ، انتشارات انجمن اسلامی حکمت اسلامی و فلسفه ایران،1361
13 . ملا صدرا و حکمت متعالیه ، صدر المتالهین ،جلد اول
14 .کلیات علوم اسلامی،جلد اول ،منطق – فلسفه،نویسنده :شهید استاد مرتضی مطهری،چاپ سی وسوم ،1383 ،انتشارات صدرا،
شاهرودی مباحث مربوط به تدریس اینجانب مانند سرفصل ها، عناوین پژوهشهای مربوط به درس، پژوهشهای دانشجویان در زمینه های فلسفه و عرفان و سایر دروس رشته فلسفه و حکمت اسلامی به منظور استفاده دانشجویان علاقمند ارائه خواهد شد |